یلدا

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    دیگر تمام شد آنهمه از تو

    هی انتظار آدمی و پری ...

    پ ن : ممنون از همراهی تمام عزیزانی که این سالها با من و کنار من بودن ‌‌‌‌. اینجا تعطیل شد . نیاز داشتم که کوله بار ده سالمو ببندم و برم. امیدوارم همه مون بتونیم مسیر پر پیچ و خم زندگی رو به شایستگی طی کنیم که این یکبار زندگی تنها فرصت قطعی مونه بعدش رو کی میدونه، در حد توان شاد و حد زیاد سلامت باشید.

    خدانگهدار .

    یلدا...

    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 12:33

    دیگر تمام شد آنهمه از تو

    هی انتظار آدمی و پری ...

    پ ن : ممنون از همراهی تمام عزیزانی که این سالها با من و کنار من بودن ‌‌‌‌. اینجا تعطیل شد . نیاز داشتم که کوله بار ده سالمو ببندم و برم. امیدوارم همه مون بتونیم مسیر پر پیچ و خم زندگی رو به شایستگی طی کنیم که این یکبار زندگی تنها فرصت قطعی مونه بعدش رو کی میدونه، در حد توان شاد و حد زیاد سلامت باشید.

    خدانگهدار .

    یلدا...

    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 18:47

    یک ماگ کوسه ای دارم که از چای خوردن توش فراری امیه زنجیر تو گردنمه که سنگینیش گردنمو خم کرده!بوی نرگسی تو خونه است که داره خفه م میکنهدیگه از هیچ آدمی هدیه ای قبول نخواهم نکرد مگر خودم که تا آخر عمرم بیخ ریش خودمم ...پ ن: هدیه ها اشیإ تحت تملک تو نخواهند بود هرگز. آنها فقط یادآور چیزی هستند که روزی بود، که دیگر نیست . اشیإ آزارگر . +  شنبه ۲ دی ۱۴۰۲  | یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 13:02

    دادگاه نیست اینجا ، ولی عذاب روحی مجبورم میکنه به محاکمه .بخدا که تمام صبوریمو خرج کردم ، به راه نمیاد ، گوش نمیده این ترس لعنتی رو هضم نمیکنه . کاش پاشو جراحی نمیکردم . رابطه م با گرشا تو ماساژ هر روزه ی پاش که تبدیل به یک ترس و استرس عظیم شده و تهش میرسه به داد و هوار و کتک روز به روز داره خرابتر میشه و این احساس بد شدن منو با سرعت بیشتری میبره تو پرخاشگری وقیحتر و تو عذاب وجدان قوی تر. چیکار کنم که دکتر میگه تاندون باید تحت فشار فرم بگیره وگرنه برمیگرده به حالت اول . و گرشا که همیشه کوچکترین دردها براش غیر قابل تحمل بوده و بشدت واکنش نشون میده . پای کج بهتر از روان کج نبود واقعا ؟؟؟ وابستگی سمی ش به من داره بیشتر میشه و من کلافه تر و ... آخ کاش تموم شه این همه تنش بین من و تو که داره انقدر عصبیت میکنه که هر شب تو خواب داد میزنی . ببخش امروز و دیشب انقدر وحشی بازی در آوردم. میدونم همه اش جایی در روحت ثبت میشه و من باز بیشتر خودمو سرزنش که خاک بر سرت یلدا ‌‌با اینکه بهت حق میدم ولی خاک بر سرت ... پ ن: اتاق خودمو با پسرها عوض کردم ولی این استرس لعنتی هنوز هست . باید برم پیش خانم دکتر فرتوت ، باید برم ... خسته م. +  سه شنبه ۵ دی ۱۴۰۲  | یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 13:02

    قلموهامو میریزم دورم ، هر چی لازمه ... باید بکشمت خیال :بچه ها رو سپردم به بتی و آذی ، لباسایی که لازمه رو ریختم تو یه کوله ، روندم سمتت که منتظر می، با ماشین تو بریم؟ جاده خلوت, صبح زود گرگ و میش باشه یا شب تاریک؟ آهنگای غریب من باشه یا پلی لیست ناشناس تو؟ هر چی که هست کلمه نباشه ، نگاه باشه و نگاه و سکوت و دستهات . میرسیم به مقصد . ماشینو میبریم تو که کنجکاوهای همسایه سرک نکشن به نقاشیم، خلوت و ساکت. راهی رو که بلدم نشونت میدم ، اینجا همون باغچه ایه که با زنان ساسانی پنجه در خاک رقصیدم، این همون صندلی، این همون شاخه، این همون غربته که بهت گفته بودم ... اینجا رو یادته؟ همونجاست که...چای دم میکشه و دو تا بالش میام میذارم کنار بخاری ، چای پررنگ و شکلات تلخ ، میشه سیگار بکشم و نگات کنم ؟ میشه مست شم و حرفی نزنیم؟ هوا خاکستریه، ساکت ساکت ... برف میباره ، تو سکوت بغلت غرق میشم و بعد از سالها خوابم میبره ...پ ن: این تابلو رو میخوام خانوم ، چند؟ _ فروشی نیست... +  پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲  | یلدا...
    ما را در سایت یلدا دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : bahramiematina بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 13:02